سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدرسه استثنایی آزادی مشهد
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان
فوائد و خواص دارویی اعجاز انگیز سیر

 

سیر میکروب ها و ویروس های مضر بدن را از بین می برد به خصوص در مواقعی که سیستم دفاعی بدن دچار ضعف است، استفاده از سیر در معالجه عفونت ها سودمند است وبرعکس آنتی بیوتیک ها هیچ گونه عوارض جانبی ندارد; حتی موجب تقویت بدن نیز می گردد. از این خاصیت در مدت جنگ جهانی دوم برای درمان عفونتهای مجروحان استفاده می کردند 

 

  

 

 

 

یکی از قدیمی ترین گیاهان مورد مصرف غذایی و دارویی گیاه سیر است. قدیمیترین اسناد به جای مانده در مورد سیر مربوط به کتیبه های سومریان است که از ???? سال قبل از میلاد مسیح به جای مانده است. همچنین سیر یکی از مهمترین داروهای مصر باستان است که حداقل ?? خاصیت درمانی برای آن قائل بوده اند و در پاپیروسهای به جای مانده از ???? سال قبل از میلاد مسیح ثبت شده است.

http://files.tabnak.com/pics/201011/201011301707424235.jpgهرودوت مورخ مشهور یونان که در ?? سال قبل از میلاد مسیح به مصر سفر کرده و در تاریخ خود می نویسد: کارگران که ساخت اهرام مصر رابه عهده داشته اند از مقادیر زیادی پیاز، تربچه و سیر استفاده می کرده اند.

هرودوت همچنین اضافه می کند که برای سیصد و شصت هزار کارگر سازنده اهرام مصر مقادیر بسیار زیادی سیر هر ساله جهت جلوگیری از امراض عفونی مورد نیاز و مصرف بوده است.

تنطور سیر شامل عصاره آبی مواد موجود در سیر است که به طور تقریبی همان خاصیت سیر را دارد ولی دارای بوی شدید بوده به همین دلیل از آن کمتر جایی استفاده می شود.قرص سیر حاوی پودر سیر خشک شده است که بهترین شکل دارویی آن است و خواص آن تا حدودی شبیه سیر تازه است و مواد موجود درآن نیز حاوی اکثر موادی است که در سیر تازه وجود دارد. بیشترین فراورده های سیردر جهان به این شکل است، و از آن جا که این قرصها دارای روکش هستند، لذا دارای بوی سیر نبوده ولی بعد از خوردن کمی بوی سیر از دهان به مشام می رسد. از نظر علمی، ترکیبات و مکانیسم اثر سیر تا حد زیادی پیچیده است و به طور مثال ترکیبات موجود در سیر تا زمانی که پوست حبهها جدا نشده باشد با زمانی که سیر پوست کنده و خرد شود کمی متفاوت است، یعنی به محض له شدن سیر و مجاور شدن آن با هوا تغییراتی در آن روی می دهد.چون مواد اصلی و موثر سیر نسبت به هوا و به ویژه حرارت حساس هستند. هر چه سیر بیش تر حرارت داده شود خواص آن کمتر می شود.

بنابراین اثر سیر در غذاهای پخته و سرخ شده به مراتب کم تر از سیر تازه است. همان بویی که در آشپزخانه از غذاهای پختنی یا سرخ شده حاوی سیر به مشام می رسد مربوط به مواد گوگردی سیر است که بالاتر از ?? درجه حرارت، کم کم متصاعد می شوند. همچنین سیر وقتی به صورت ترشی در می آید دستخوش تغییراتی خواهد شد که به حرارت محیط، سرکه، زمان نگه داری و فاکتورهایی از این قبیل بستگی دارد ولی در اکثر موارد دارای خواصی شبیه به سیر است.


سیر دارای خواص متعددی است که از نظر پزشکی مورد توجه قرار گرفته که شامل این موارد می شود:

?) اثر پایین آوردنده چربی خون که باعث جلوگیری از تنگ شدن عروق قلبی و در نتیجه جلوگیری از بیماریهای قلبی و سکته می شود

?) اثر کاهش کلسترول خون که این اثر مانند اثر قبلی در جلوگیری از تنگ شدن عروق و مشکلات قلبی عروقی موثر است

?) سیر می تواند به طور ضعیف قند خون را کاهش دهد، بنابراین می تواند در رژیم افراد مبتلا به بیماری قند قرار گیرد.

?) سیر همچنین دارای اثر کاهش فشار خون است. البته باید توجه کرد که سیر نمی تواند فشار خون بالا را مهار کند بلکه در صورت مصرف مداوم به خصوص فراوردههای دارویی آن تا حدی فشار خون کاهش می یابد

?) ترکیبات سیر می توانند از چسبندگی پلاکتها جلوگیری کرده و با این اثر به اصطلاح عامیانه در کاهش غلظت خون و در جلوگیری از امراض قلبی و عروقی موثر باشد

?) سیر میکروب ها و ویروس های مضر بدن را از بین می برد به خصوص در مواقعی که سیستم دفاعی بدن دچار ضعف است، استفاده از سیر در معالجه عفونت ها سودمند است وبرعکس آنتی بیوتیک ها هیچ گونه عوارض جانبی ندارد; حتی موجب تقویت بدن نیز می گردد. از این خاصیت در مدت جنگ جهانی دوم برای درمان عفونتهای مجروحان استفاده می کردند

?) سیر اعضای داخلی و روده را پاک کرده، به خصوص بر روی انگلهای روده ای اثری قابل توجه دارد. استفاده آن برای اطفال مبتلا به کرمهای کوچک روده ای ضروری است.

?) سیر پاک کننده مناسبی برای دستگاه تنفسی است و نه تنها با میکروب های موجود در آنها مبارزه می کند، بلکه باعث باز شدن مخاط ها نیز می گردد. نکته بسیار مهم دیگری که مورد سوال بسیاری از مصرف کنندگان سیر است این که بعضی افراد می پرسند آیا می توان حبه سیر را بدون جویدن بلعید تا هم بوی کم تری در دهان ایجاد کند و هم از خواص آن بهره مند شوند؟باید گفت که تمام مواد موجود در گیاهان، در سلولهای آن نگهداری می شوند. شرط خروج این مواد از سلولها له شدن یا پاره شدن یا شکستن دیواره سلولهاست بنابراین تا وقتی که گیاهان به صورت له شده یا پودر (خرد یا آسیاب شده) مورد مصرف قرار نگیرند مواد موثر آنها در بدن استخراج نشده و قسمت اعظم آن دفع می شود. بنابراین هر چه سیر بیش تر له شود مواد بیش تری از آن در بدن آزاد می شود و در صورتی که به صورت حبه یا تکههای بزرگ مصرف شود، کمترین مقدار مواد موثر آن به بدن می رسد.

نکته دیگر این که برای از بین بردن کامل بوی سیر از دهان راهی وجود ندارد چون ترکیبات گوگردی سیر پس از وارد شدن به بدن و خون از راه ریهها و پوست بدن دفع می شود و ارتباطی به دهان ندارد. یعنی ترکیبات گوگردی که مسوول بوی سیر هستند در بازدم از ریه و با عرق بدن خارج می شوند لذا فقط بعضی مواد یا خوش بو کنندهها می توانند به طور موقت و جزئی بوی دهان را تغییر داده یا کمی بوی سیر را کاهش دهند.

محققان علت این مساله را که چرا مصرف سیر می تواند به حفظ سلامت قلب کمک کند کشف کردهاند. راز این مساله در «الیسین» نهفته است، همان ماده ای که تجزیه آن به ترکیبات سولفور در معده باعث بوی بد دهان می شود. این ترکیبات در واکنش با سلولهای قرمز خون سولفید هیدروژن تولید می کنند که باعث شل شدن رگها و گردش آسانتر خون می شود.

با این حال کارشناسان بریتانیایی اخطار دادند که مصرف قرصهای مکمل سیر ممکن است به بروز عوارض جانبی منجر شود. سولفید هیدروژن بوی بد تخم مرغ گندیده متصاعد می کند و از آن برای ساخت بمبهای بدبو استفاده می شود اما این ماده در تراکم پایین نقشی حیاتی در کمک به سلولها برای ارتباط با یکدیگر بازی می کند. نقش دیگر آن در رگهای خونی تحریک سلولهای تشکیل دهنده جداره رگ است که باعث شل شدن آنها و انبساط رگها می شود.

این به نوبه خود از فشار خون می کاهد و به خون اجازه می دهد اکسیژن بیشتری به ارگانهای اساسی بدن برساند و از فشار بر قلب بکاهد. نتایج حاصله از برخی تحقیقات حاکی برآن است که سیر در رژیم غذایی ماده خیلی خوبی است. مسلما در مناطقی که مصرف سیر بالاست، مثلا در مدیترانه و شرق دور، میزان ابتلا به بیماریهای قلب و عروق پایین است.»

سیر به درمان عفونت های تنفسی مثل سرماخوردگی و سرفه های مزمن کمک می کند. به گزارش سلامت نیوزبه نقل از پایگاه خبری آبزرور; سیر با وجود بوی نامطبوعش از گیاهان دارویی و غذایی مهم در سراسر جهان به حساب می آید، مواد موجود در سیر به آن خاصیت آنتی بیوتیک می دهد. بنابراین گزارش، ماده موجود در سیر از تشکیل کلسترول مضر خون، بروز سرفه، برونشیت و ناراحتی های خون بالا جلوگیری می کند و به درمان سرماخوردگی کمک می کند. علاوه بر این سیر انواع باکتریها و ویروس ها و عفونت های انگلی را از بین می برد و دستگاه ایمنی بدن را تقویت می کند.


[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 9:56 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

در جستجوی نور باش ، نور را   می‌یابی . (آرنت)

اگر دریچه های ادراک شسته بودند ، انسان همه‌  چیز را همانگونه که هست می‌دید : بی‌انتها . (بلیک)

اگر زمانی دراز به اعماق نگاه کنی ، آنگاه اعماق هم به درون تو نظر می‌اندازند . (نیچه)

 

 زیبائی در فرا رفتن از روزمره ‌گی‌هاست . (ورنر هفته)

برای کسی که شگفت‌زده‌ ی خود نیست معجزه‌ای وجود ندارد . (اشنباخ)


[ جمعه 89/11/29 ] [ 3:14 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

به همه دوستام ولادت پیامبر اکرم(ص) و امام جعفر صادق(ع)  تبریک میگم


[ چهارشنبه 89/11/27 ] [ 9:58 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

جمال محمد

ماه فرو ماند از جمال محمد                             سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست                                              در نظر قدر با کمال محمد

وعده دیدار هر کسى به قیامت                                          لیله اسرى، شب وصال محمد

 آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى                                    آمده مجموع، در ظلال محمد

عرصه گیتى مجال همت او نیست                                        روز قیامت نگر، مجال محمد

و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس                                    بو که قبولش کند، بلال محمد

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد                                   تا بدهد بوسه بر نعال محمد

شمس و قمر در زمین حشر نتابد                                    پیش دو ابروى چون هلال محمد

چشم مرا، تا به خواب دید جمالش                                    خواب نمى‏گیرد از خیال محمد

 «سعدى‏» اگر عاشقى کنى و جوانى                            عشق محمد بس است و آل محمد

                                 

                                                                                              سعدى

 

 


[ چهارشنبه 89/11/27 ] [ 9:55 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

- تغییر دهندگان اثر گذار در جهان کسانی هستند که بر خلاف جریان  شنا می‌کنند . (والترنیس)

 

- اگر  آواز زیبایی سر دهی ، حتی در تنهایی  بیابان ، گوش شنوا خواهی یافت . (خلیل جبران)

 

- روند رشد پیچیده و پر زحمت  است و در درازای عمر ادامه دارد . (اسکات پک)

 

- در جستجوی نور باش ، نور را می‌یابی . (آرنت)




[ دوشنبه 89/11/25 ] [ 10:28 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

  - به جای اینکه به تاریکی لعنت بفرستی یک شمع روشن کن . (ضرب‌المثل چینی)

 

 - برای اینکه بزرگ باشی نخست کوچک باش . (ضرب‌المثل   هندی)

 -برای اینکه پیشِ رویِ قاضی نایستی ، پشت سر قانون راه برو . (ضرب‌المثل انگلیسی)

- به کارهای زشت عادت مکن , زیرا ترک آن دشوار است . (ضرب‌المثل فارسی)

 

- مانند علما بنویس و مانند توده مردم حرف بزن . (ضرب‌المثل هندی)


[ دوشنبه 89/11/25 ] [ 10:25 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

 

 

 

مردی مقابل گل‌فروشی ایستاد. او می‌خواست دسته گلی برای مادرش  سفارش دهد تا برایش پست شود .وقتی از گل‌فروشی خارج شد، دختری را دید که گریه می‌کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید:  چرا گریه می‌کنی؟


دختر گفت: می‌خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت:من برای تو یک دسته‌گل خیلی قشنگ می‌خرم تا آن را به مادرت بدهی. وقتی از گل فروشی خارج می‌شدند دختر در حالیکه دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت.
مرد به دختر گفت: می‌خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست!


مرد دیگر نمی‌توانست چیزی بگوید، بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت، دسته گل را پس گرفت و 200 کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد. «شکسپیر» می‌گوید: بجای تاج‌گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می‌آوری، شاخه‌ای از آن را همین امروز به من هدیه کن

 

 

 


[ یکشنبه 89/11/24 ] [ 5:39 صبح ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

  یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو  هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش میرفت تا این که مدرسه ها باز شد. در  اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاس‌ها سه تا پسر بچه در خیابان راه افتادند و در  حالی که بلند، بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی را که در خیابان افتاده بود شوت  می‌کردند و سر و صدای عجیبی راه انداختند. این کار هر روز تکرار می شد و آسایش  پیرمرد کاملاً مختل شده بود. این بود که تصمیم گرفت کاری بکند.

روز بعد که مدرسه تعطیل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید و من از این که می‌بینم شما اینقدر نشاط جوانی دارید خیلی خوشحالم. من هم که به سن شما بودم همین کار را می‌کردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بکنید. من روزی 1000 تومن به هر کدام از شما می دهم که بیایید اینجا، و همین کارها را بکنید
بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا آن که چند روز بعد، پیرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: « ببینید بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی‌تونم روزی 100 تومن بیشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالی نداره؟»
بچه ها گفتند: « 100 تومن؟ اگه فکر می‌کنی ما به خاطر روزی فقط 100 تومن حاضریم اینهمه بطری نوشابه و چیزهای دیگه رو شوت کنیم، کور خوندی. ما نیستیم
و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه داد.
 
شما چه تفسیر مدیریتی یا سازمانی از این حکایت دارید؟

 


[ یکشنبه 89/11/24 ] [ 5:32 صبح ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همه‌ی انسان‌ها برابرند . (مارتین لوتر‌کینگ)

 بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او . (همیلتون)

 

دوست داشتن انسان‌ها به معنای دوست داشتن خود به اندازه ی دیگری است . (اسکات پک)


[ یکشنبه 89/11/24 ] [ 5:25 صبح ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

 

 

زندگینامه حضرت امام حسن عسگری علیه السلام                                                                                      
 

امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) در سال‌ 232 هجرى‌ در مدینه‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود . مادروالا گهرش‌ سوسن‌ یا سلیل‌ زنى‌ لایق‌ و صاحب‌ فضیلت‌ و در پرورش‌ فرزند نهایت‌ مراقبت‌ راداشت‌ ، تا حجت‌ حق‌ را آن‌ چنان‌ که‌ شایسته‌ است‌ پرورش‌ دهد . این‌ زن‌ پرهیزگار در سفرى‌ که‌ امام‌ عسکرى‌ (ع‌) به‌ سامرا کرد همراه‌ امام‌ بود و در سامرا از دنیا رحلت‌ کرد . کنیه‌ آن‌ حضرت‌ ابامحمد بود .


صورت‌ و سیرت‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌)
امام‌ یازدهم‌ صورتى‌ گندمگون‌ و بدنى‌ در حد اعتدال‌ داشت‌ . ابروهاى‌ سیاه‌کمانى‌ ، چشمانى‌ درشت‌ و پیشانى‌ گشاده‌ داشت‌ . دندانها درشت‌ و بسیار سفید بود . خالى‌ بر گونه‌ راست‌ داشت‌ . امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) بیانى‌ شیرین‌ و جذاب‌ و شخصیتى‌ الهى‌ باشکوه‌ و وقار و مفسرى‌ بى‌نظیر براى‌ قرآن‌ مجید بود . راه‌ مستقیم‌ عترت‌ و شیوه‌ صحیح‌ تفسیر قرآن‌ را به‌ مردم‌ و به‌ ویژه‌ براى‌ اصحاب‌ بزرگوارش‌ - در ایام‌ عمر کوتاه‌ خود - روشن‌ کرد .


دوران‌ امامت‌
به‌ طور کلى‌ دوران‌ عمر 29 ساله‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) به‌ سه‌ دوره‌ تقسیم‌مى‌گردد : دوره‌ اول‌ 13 سال‌ است‌ که‌ زندگى‌ آن‌ حضرت‌ در مدینه‌ گذشت‌ . دوره‌ دوم‌ 10 سال‌ در سامرا قبل‌ از امامت‌ .
دوره‌ سوم‌ نزدیک‌ 6 سال‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌ مى‌باشد . دوره‌ امامت‌ حضرت‌ عسکرى‌ (ع‌) با قدرت‌ ظ‌اهرى‌ بنى‌ عباس‌ رو در روى‌ بود . خلفایى‌ که‌ به‌ تقلید هارون‌ در نشان‌ دادن‌ نیروى‌ خود بلندپروازیهایى‌ داشتند . امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) از شش‌ سال‌ دوران‌ اقامتش‌ ، سه‌ سال‌ را در زندان‌ گذرانید . زندانبان‌ آن‌ حضرت‌ صالح‌ بن‌ وصیف‌ دو غلام‌ ستمکار را بر امام‌ گماشته‌
بود ، تا بتواند آن‌ حضرت‌ را - به‌ وسیله‌ آن‌ دو غلام‌ - آزار بیشترى‌ دهد ، اما آن‌ دو غلام‌ که‌ خود از نزدیک‌ ناظ‌ر حال‌ و حرکات‌ امام‌ بودند تحت‌ تأثیر آن‌ امام‌ بزرگوار قرار گرفته‌ به‌ صلاح‌ و خوش‌ رفتارى‌ گراییده‌ بودند . وقتى‌ از این‌ غلامان‌ جویاى‌ حال‌ امام‌ شدند ، مى‌گفتند این‌ زندانى‌ روزها روزه‌دار است‌ و شبها تا بامداد به‌ عبادت‌ و راز و نیاز با معبود خود سرگرم‌ است‌ و با کسى‌ سخن‌ نمى‌گوید .
عبیدالله‌ خاقان‌ وزیر معتمد عباسى‌ با همه‌ غرورى‌ که‌ داشت‌ وقتى‌ با حضرت‌ عسکرى‌ ملاقات‌ مى‌کرد به‌ احترام‌ آن‌ حضرت‌ برمى‌خاست‌ ، و آن‌ حضرت‌ را بر مسند خود مى‌نشانید . پیوسته‌ مى‌گفت‌ : در سامره‌ کسى‌ را مانند آن‌ حضرت‌ ندیده‌ام‌ ، وى‌ زاهدترین‌ و داناترین‌ مردم‌ روزگار است‌ . پسر عبیدالله‌ خاقان‌ مى‌گفت‌ : من‌ پیوسته‌ احوال‌ آن‌ حضرت‌ را از مردم‌ مى‌پرسیدم‌ . مردم‌ را نسبت‌ به‌ او متواضع‌ مى‌یافتم‌ . مى‌دیدم‌ همه‌ مردم‌ به‌ بزرگواریش‌ معترفند و دوستدار او مى‌باشند . با آنکه‌ امام‌ (ع‌) جز با خواص‌ شیعیان‌ خود آمیزش‌ نمى‌فرمود ، دستگاه‌ خلافت‌ عباسى‌ براى‌ حفظ آرامش‌ خلافت‌ خود بیشتر اوقات‌ ، آن‌ حضرت‌ را زندانى‌ و ممنوع‌ از معاشرت‌ داشت‌ .
" از جمله‌ مسائل‌ روزگار امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) یکى‌ نیز این‌ بود که‌ از طرف‌ خلافت‌ وقت‌ ، اموال‌ و اوقات‌ شیعه‌ ، به‌ دست‌ کسانى‌ سپرده‌ مى‌شد که‌ دشمن‌ آل‌ محمد (ص‌) و جریانهاى‌ شیعى‌ بودند ، تا بدین‌ گونه‌ بنیه‌ مالى‌ نهضت‌ تقویت‌ نشود .
چنانکه‌ نوشته‌اند که‌ احمد بن‌ عبیدالله‌ بن‌ خاقان‌ از جانب‌ خلفا ، والى‌ اوقاف‌ و صدقات‌ بود در قم‌ ، و او نسبت‌ به‌ اهل‌ بیت‌ رسالت‌ ، نهایت‌ مرتبه‌ عداوت‌ را داشت‌ " . " نیز اصحاب‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ ، متفرق‌ بودند و امکان‌ تمرکز براى‌ آنان‌ نبود ، کسانى‌ چون‌ ابوعلى‌ احمد بن‌ اسحاق‌ اشعرى‌ در قم‌ و ابوسهل‌ اسماعیل‌ نوبختى‌ در بغداد مى‌زیستند ، فشار و مراقبتى‌ که‌ دستگاه‌ خلافت‌ عباسى‌ ، پس‌ از شهادت‌ حضرت‌ رضا (ع‌) معمول‌ داشت‌ ، چنان‌ دامن‌ گسترده‌ بود که‌ جناح‌ مقابل‌ را با سخت‌ترین‌ نوع‌ درگیرى‌ واداشته‌ بود . این‌ جناح‌ نیز طبق‌ ایمان‌ به‌ حق‌ و دعوت‌ به‌
اصول‌ عدالت‌ کلى‌ ، این‌ همه‌ سختى‌ را تحمل‌ مى‌کرد ، و لحظه‌اى‌ از حراست‌ ( و نگهبانى‌ ) موضع‌ غفلت‌ نمى‌کرد " .
اینکه‌ گفتیم‌ : حضرت‌ هادى‌ (ع‌) و حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) هم‌ از سوى‌ دستگاه‌ خلافت‌ تحت‌ مراقبت‌ شدید و ممنوع‌ از ملاقات‌ با مردم‌ بودند و هم‌ امامان‌ بزرگوار ما - جز با یاران‌ خاص‌ و کسانى‌ که‌ براى‌ حل‌ مشکلات‌ زندگى‌ مادى‌ و دینى‌ خود به‌ آنها مراجعه‌ مى‌نمودند - کمتر معاشرت‌ مى‌کردند به‌ جهت‌ آن‌ بود که‌ دوران‌ غیبت‌ حضرت‌ مهدى‌ (ع‌) نزدیک‌ بود ، و مردم‌ مى‌بایست‌ کم‌کم‌ بدان‌ خو گیرند ، و جهت‌ سیاسى‌ و حل‌ مشکلات‌ خود را از اصحاب‌ خاص‌ که‌ پرچمداران‌ مرزهاى‌ مذهبى‌ بودند بخواهند ، و پیش‌ آمدن‌ دوران‌ غیبت‌ در نظر آنان‌ عجیب‌ نیاید . بارى‌ ، امام‌ حسن‌
عسکرى‌ (ع‌) بیش‌ از 29 سال‌ عمر نکرد ولى‌ در مدت‌ شش‌ سال‌ امامت‌ و ریاست‌ روحانى‌ اسلامى‌ ، آثار مهمى‌ از تفسیر قرآن‌ و نشر احکام‌ و بیان‌ مسائل‌ فقهى‌ و جهت‌ دادن‌ به‌ حرکت‌ انقلابى‌ شیعیانى‌ که‌ از راههاى‌ دور براى‌ کسب‌ فیض‌ به‌ محضر امام‌ (ع‌) مى‌رسیدند بر جاى‌ گذاشت‌ .
در زمان‌ امام‌ یازدهم‌ تعلیمات‌ عالیه‌ قرآنى‌ و نشر احکام‌ الهى‌ و مناظ‌رات‌ کلامى‌ جنبش‌ علمى‌ خاصى‌ را تجدید کرد ، و فرهنگ‌ شیعى‌ - که‌ تا آن‌ زمان‌ شناخته‌ شده‌ بود - در رشته‌هاى‌ دیگر نیز مانند فلسفه‌ و کلام‌ باعث‌ ظ‌هور مردان‌ بزرگى‌ چون‌ یعقوب‌ بن‌ اسحاق‌ کندى‌ ، که‌ خود معاصر امام‌ حسن‌ عسکرى‌ بود و تحت‌ تعلیمات‌ آن‌ امام‌ ، گردید .
در قدرت‌ علمى‌ امام‌ (ع‌) - که‌ از سرچشمه‌ زلال‌ ولایت‌ و اهل‌ بیت‌ عصمت‌ مایه‌ گرفته‌ بود - نکته‌ها گفته‌اند . از جمله‌ : همین‌ یعقوب‌ بن‌ اسحاق‌ کندى‌ فیلسوف‌ بزرگ‌ عرب‌ که‌ دانشمند معروف‌ ایرانى‌ ابونصر فارابى‌ شاگرد مکتب‌ وى‌ بوده‌ است‌ ، در مناظ‌ره‌ با آن‌ حضرت‌ درمانده‌ گشت‌ و کتابى‌ را که‌ بر رد قرآن‌ نوشته‌ بود سوزانید و بعدها از دوستداران‌ و در صف‌ پیروان‌ آن‌ حضرت‌ درآمد .


شهادت‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌)
شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را روز جمعه‌ هشتم‌ ماه‌ ربیع‌ الاول‌ سال‌ 260 هجرى‌ نوشته‌اند .در کیفیت‌ وفات‌ آن‌ امام‌ بزرگوار آمده‌ است‌ : فرزند عبیدالله‌ بن‌ خاقان‌ گوید روزى‌ براى‌ پدرم‌ ( که‌ وزیر معتمد عباسى‌ بود ) خبر آوردند که‌ ابن‌ الرضا - یعنى‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ - رنجور شده‌ ، پدرم‌ به‌ سرعت‌ تمام‌ نزد خلیفه‌ رفت‌ و خبر را به‌ خلیفه‌ داد . خلیفه‌ پنج‌ نفر از معتمدان‌ و مخصوصان‌ خود را با او همراه‌ کرد . یکى‌ از ایشان‌ نحریر خادم‌ بود که‌ از محرمان‌ خاص‌ خلیفه‌ بود ، امر کرد ایشان‌ را که‌ پیوسته‌ ملازم‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ باشند ، و بر احوال‌ آن‌ حضرت‌ مطلع‌ گردند . و طبیبى‌ را مقرر کرد که‌ هر بامداد و پسین‌ نزد آن‌ حضرت‌ برود ، و از احوال‌ او آگاه‌ شود . بعد از دو روز براى‌ پدرم‌ خبر آوردند که‌ مرض‌ آن‌ حضرت‌ سخت‌ شده‌ است‌ ، و ضعف‌ بر او مستولى‌ گردیده‌ . پس‌ بامداد سوار شد ، نزد آن‌ حضرت‌ رفت‌ و اطبا را - که‌ عموما اطباى‌ مسیحى‌ و یهودى‌ در آن‌ زمان‌ بودند - امر کرد که‌ از خدمت‌ آن‌ حضرت‌ دور نشوند و قاضى‌ القضات‌ ( داور داوران‌ ) را طلبید و گفت‌ ده‌ نفر از علماى‌ مشهور را حاضر گردان‌ که‌ پیوسته‌ نزد آن‌ حضرت‌ باشند . و این‌ کارها را براى‌ آن‌ مى‌کردند که‌ آن‌ زهرى‌ که‌ به‌ آن‌ حضرت‌ داده‌ بودند بر مردم‌ معلوم‌ نشود و نزد مردم‌ ظ‌اهر سازند که‌ آن‌ حضرت‌ به‌ مرگ‌ خود از دنیا رفته‌ ، پیوسته‌ ایشان‌ ملازم‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ بودند تا آنکه‌ بعد از گذشت‌ چند روز از ماه‌ ربیع‌ الاول‌ سال‌ 260 ه . ق‌ آن‌ امام‌ مظلوم‌ در سن‌ 29 سالگى‌ از دار فانى‌ به‌ سراى‌ باقى‌ رحلت‌ نمود . بعد از آن‌ خلیفه‌ متوجه‌ تفحص‌ و تجسس‌ فرزند حضرت‌ شد ، زیرا شنیده‌ بود که‌ فرزند آن‌ حضرت‌ بر عالم‌ مستولى‌ خواهد شد ، و اهل‌ باطل‌ را منقرض‌ خواهد کرد ... تا دو سال‌
تفحص‌ احوال‌ او مى‌کردند ... .
این‌ جستجوها و پژوهشها نتیجه‌ هراسى‌ بود که‌ معتصم‌ عباسى‌ و خلفاى‌ قبل‌ و بعد از او - از طریق‌ روایات‌ مورد اعتمادى‌ که‌ به‌ حضرت‌ رسول‌ الله‌ (ص‌) مى‌پیوست‌ ، شنیده‌ بودند که‌ از نرگس‌ خاتون‌ و حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ فرزندى‌ پاک‌ گهر ملقب‌ به‌ مهدى‌ آخر الزمان‌ - همنام‌ با رسول‌ اکرم‌ (ص‌) ولادت‌ خواهد یافت‌ و تخت‌ ستمگران‌ را واژگون‌ و به‌ سلطه‌ و سلطنت‌ آنها خاتمه‌ خواهد داد . بدین‌ جهت‌ به‌ بهانه‌هاى‌ مختلف‌ در خانه‌ حضرت‌ عسکرى‌ (ع‌) رفت‌ و آمد بسیار مى‌کردند ، و جستجو مى‌نمودند تا از آن‌ فرزند گرامى‌ اثرى‌ بیابند و او را نابود سازند .
به‌ راستى‌ داستان‌ نمرود و فرعون‌ در ظ‌هور حضرت‌ ابراهیم‌ (ع‌) و حضرت‌ موسى‌ (ع‌) تکرار مى‌شد . حتى‌ قابله‌هایى‌ را گماشته‌ بودند که‌ در این‌ کار مهم‌ پى‌ جویى‌
کنند . اما خداوند متعال‌ - چنانکه‌ در فصل‌ بعد خواهید خواند - حجت‌ خود را از گزند دشمنان‌ و آسیب‌ زمان‌ حفظ کرد ، و همچنان‌ نگاهدارى‌ خواهد کرد تا مأموریت‌ الهى‌ خود را انجام‌ دهد .
بارى‌ ، علت‌ شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را سمى‌ مى‌دانند که‌ معتمد عباسى‌ در غذا به‌ آن‌ حضرت‌ خورانید و بعد ، از کردار زشت‌ خود پشیمان‌ شد . بناچار اطباى‌ مسیحى‌ و یهودى‌ که‌ در آن‌ زمان‌ کار طبابت‌ را در بغداد و سامره‌ به‌ عهده‌ داشتند ، به‌ ویژه‌ در مأموریتهایى‌ که‌ توطئه‌ قتل‌ امام‌ بزرگوارى‌ مانند امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) در میان‌ بود ، براى‌ معالجه‌ فرستاد . البته‌ از این‌ دلسوزیهاى‌ ظ‌اهرى‌ هدف‌ دیگرى‌ داشت‌ ، و آن‌ خشنود ساختن‌ مردم‌ و غافل‌ نگهداشتن‌ آنها از حقیقت‌ ماجرا بود .
بعد از آگاه‌ شدن‌ شیعیان‌ از خبر درگذشت‌ جانگداز حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) شهر سامره‌ را غبار غم‌ گرفت‌ ، و از هر سوى‌ صداى‌ ناله‌ و گریه‌ برخاست‌ . مردم‌ آماده‌ سوگوارى‌ و تشییع‌ جنازه‌ آن‌ حضرت‌ شدند .


ماجراى‌ جانشین‌ بر حق‌ امام‌ عسکرى‌
ابوالادیان‌ مى‌گوید : من‌ خدمت‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) مى‌کردم‌ . نامه‌هاى‌آن‌ حضرت‌ را به‌ شهرها مى‌بردم‌ . در مرض‌ موت‌ ، روزى‌ من‌ را طلب‌ فرمود و چند امه‌اى‌ نوشت‌ به‌ مدائن‌ تا آنها را برسانم‌ . سپس‌ امام‌ فرمود : پس‌ از پانزده‌ روز باز داخل‌ سامره‌ خواهى‌ شد و صداى‌ گریه‌ و شیون‌ از خانه‌ من‌ خواهى‌ شنید ، و در آن‌ موقع‌ مشغول‌ غسل‌ دادن‌ من‌ خواهند بود .
ابوالادیان‌ به‌ امام‌ عرض‌ مى‌کند : اى‌ سید من‌ ، هرگاه‌ این‌ واقعه‌ دردناک‌ روى‌ دهد ، امامت‌ با کیست‌ ؟
فرمود : هر که‌ جواب‌ نامه‌ من‌ را از تو طلب‌ کند .
ابوالادیان‌ مى‌گوید : دوباره‌ پرسیدم‌ علامت‌ دیگرى‌ به‌ من‌ بفرما . امام‌ فرمود : هرکه‌ بر من‌ نماز گزارد . ابوالادیان‌ مى‌گوید : باز هم‌ علامت‌ دیگرى‌ بگو تا بدانم‌ .
امام‌ مى‌گوید : هر که‌ بگوید که‌ در همیان‌ چه‌ چیز است‌ او امام‌ شماست‌ .
ابوالادیان‌ مى‌گوید : مهابت‌ و شکوه‌ امام‌ باعث‌ شد که‌ نتوانم‌ چیز دیگرى‌ بپرسم‌ . رفتم‌ و نامه‌ها را رساندم‌ و پس‌ از پانزده‌ روز برگشتم‌ . وقتى‌ به‌ در خانه‌ امام‌ رسیدم‌ صداى‌ شیون‌ و گریه‌ از خانه‌ امام‌ بلند بود . داخل‌ خانه‌ امام‌ ، جعفر کذاب‌ برادر امام‌ حسن‌ عسکرى‌ را دیدم‌ که‌ نشسته‌ ، و شیعیان‌ به‌ او تسلیت‌ مى‌دهند
و به‌ امامت‌ او تهنیت‌ مى‌گویند . من‌ از این‌ بابت‌ بسیار تعجب‌ کردم‌ پیش‌ رفتم‌ و تعزیت‌ و تهنیت‌ گفتم‌ . اما او جوابى‌ نداد و هیچ‌ سؤالى‌ نکرد .
چون‌ بدن‌ مظ‌هر امام‌ را کفن‌ کرده‌ و آماده‌ نماز گزاردن‌ بود ، خادمى‌ آمد و جعفر کذاب‌ را دعوت‌ کرد که‌ بر برادر خود نماز بخواند . چون‌ جعفر به‌ نماز
ایستاد ، طفلى‌ گندمگون‌ و پیچیده‌ موى‌ ، گشاده‌ دندانى‌ مانند پاره‌ ماه‌ بیرون‌ آمد و رداى‌ جعفر را کشید و گفت‌ : اى‌ عمو پس‌ بایست‌ که‌ من‌ به‌ نماز سزاوارترم‌ . رنگ‌ جعفر دگرگون‌ شد . عقب‌ ایستاد . سپس‌ آن‌ طفل‌ پیش‌ آمد و بر پدر نماز گزارد و آن‌ جناب‌ را در پهلوى‌ امام‌ على‌ النقى‌ علیه‌ السلام‌ دفن‌ کرد . سپس‌ رو به‌ من‌ آورد و فرمود : جواب‌ نامه‌ها را که‌ با تو است‌ تسلیم‌ کن‌ . من‌ جواب‌ نامه‌ را
به‌ آن‌ کودک‌ دادم‌ . پس‌ " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این‌ کودک‌ که‌ بود ، جعفر گفت‌ : به‌ خدا قسم‌ من‌ او را نمى‌شناسم‌ و هرگز او را ندیده‌ام‌ .
در این‌ موقع‌ ، عده‌اى‌ از شیعیان‌ از شهر قم‌ رسیدند ، چون‌ از وفات‌ امام‌ (ع‌) با خبر شدند ، مردم‌ به‌ جعفر اشاره‌ کردند . چند تن‌ از آن‌ مردم‌ نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که‌ نامه‌هایى‌ که‌ داریم‌ از چه‌ جماعتى‌ است‌ و مالها چه‌ مقدار است‌ ؟ جعفر گفت‌ : ببینید مردم‌ از من‌ علم‌ غیب‌ مى‌خواهند ! در آن‌ حال‌ خادمى‌ از جانب‌ حضرت‌ صاحب‌ الامر ظ‌اهر شد و از قول‌ امام‌ گفت‌ : اى‌ مردم‌ قم‌ با شما نامه‌هایى‌ است‌ از فلان‌ و فلان‌ و همیانى‌ ( کیسه‌اى‌ ) که‌ در آن‌ هزار اشرفى‌ است‌ که‌ در آن‌ ده‌ اشرفى‌ است‌ با روکش‌ طلا .
شیعیانى‌ که‌ از قم‌ آمده‌ بودند گفتند : هر کس‌ تو را فرستاده‌ است‌ امام‌ زمان‌ است‌ این‌ نامه‌ها و همیان‌ را به‌ او تسلیم‌ کن‌ .
جعفر کذاب‌ نزد معتمد خلیفه‌ آمد و جریان‌ واقعه‌ را نقل‌ کرد . معتمد گفت‌ : بروید و در خانه‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) جستجو کنید و کودک‌ را پیدا کنید . رفتند
و از کودک‌ اثرى‌ نیافتند . ناچار " صیقل‌ " کنیز حضرت‌ امام‌ عسکرى‌ (ع‌) را گرفتند و مدتها تحت‌ نظر داشتند به‌ تصور اینکه‌ او حامله‌ است‌ . ولى‌ هرچه‌ بیشتر جستند کمتر یافتند . خداوند آن‌ کودک‌ مبارک‌ قدم‌ را حفظ کرد و تا زمان‌ ما نیز در کنف‌ حمایت‌ حق‌ است‌ و به‌ ظ‌اهر از نظرها پنهان‌ مى‌باشد . درود خداى‌ بزرگ‌ بر او باد .


منبع مجمع جهانی اهل‎بیت(علیهم ‎السلام)

 

 


[ شنبه 89/11/23 ] [ 1:28 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 100
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 236336