سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدرسه استثنایی آزادی مشهد
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

بنام خدا

 

 

 در روز نهم ذی الحجه سال 60 هـ .ق مسلم بن عقیل فرستاده امام حسین (ع) که برای ارزیابی وفاداری مردم کوفه به امام حسین (ع) به این شهر رفته بود؛ با عهدشکنی مردم کوفه به دست نیروهای ابن زیاد گرفتار آمد و به دستور او، فرستاده امام حسین (ع) را از بالای دارالاماره به پایین انداختند و به شهادت رساندند.

 

 

 

همزمان با عید قربان دلت را قربانی محبت ،عشق ،صمیمیت و مهربانی کن .



عید قربان ، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد

در برابر خالق یکتا بر شما مبارک

 

 


[ سه شنبه 92/7/23 ] [ 7:1 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

دوستان خوب مدرسه سلام

سال جدید تحصیلی هم مانند هر سال شروع شد و ازنو برنامه های آموزشی و فرهنگی آغاز گردید:

آماده سازی مدرسه برای شروع سال جدید تحصیلی

(آماده سازی مدرسه برای استقبال از دانش آموزان)

 

آماده سازی مدرسه برای شروع سال جدید تحصیلی

 

جلسه شورای معلمان

(تشکیل اولین جلسه شورای معلمان)

جلسه شورای معلمان

 

(مراسم تقدیر و تودیع  مدیریت سابق: خانم مهربانی)


[ یکشنبه 92/7/21 ] [ 10:1 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.

تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود.

ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود!

چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.

در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید.

من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود.

دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.

خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد.

البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است، هم خوشمزه تر است تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد.

زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین!

اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید.

ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم.

اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است.

اما بعدا فهمیدم که قهر بهتر از دعواست.

آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان!

البته زندان آدم را مرد می کند. تازه عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است تا برود زندان که آیا مرد بشود یا نشود!


[ یکشنبه 92/7/21 ] [ 9:23 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 232495