سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدرسه استثنایی آزادی مشهد
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

   شاید بیان تعریفی از خوشحالی، کمی احمقانه به نظر برسد. زیرا همه ما می‌دانیم چه مواقعی احساس

 خوشحالی می‌کنیم و چه مواقعی احساس غمگینی.


در پاسخ به این سئوال که چه چیزی انسان را خوشحال می‌کند، ممکن است بی‌درنگ افکاری در مورد

موسیقی، مجلس عروسی، غذاهای خوشمزه، یا شخصی مورد علاقه، در ذهن ما جاری شود. در نقطه

 مقابل، مسائلی از قبیل انجام دادن کارهای خانه یا دخالت‌های بی‌مورد مادرزن یا مادرشوهر ممکن است

باعث ناراحتی ما شود.


در هر حال باید به این نکته توجه کرد که آنچه باعث شادی و خوشحالی فردی می‌شود، ممکن است

دیگران را غمگین و ناراحت سازد. به‌عنوان مثال، ممکن است برای خانواده‌ای خریدن یک اتومبیل

شخصی حتی از نوع مدل پایین آن بسیار خوشحال‌کننده باشد، اما برای خانواده‌ای که دارای اتومبیلی

 آخرین سیستم است، داشتن یک اتومبیل مدل پایین احتمالاً منبع نومیدی و ناراحتی خواهد بود؛ از طرف

 دیگر، افرادی که اصلاً علاقه‌‌ای به اتومبیل ندارند، در مورد داشتن یا نداشتن آن، کاملاً بی‌تفاوت‌اند.

بنابراین می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که تملک اشیاء خود‌به‌خود نمی‌تواند معیاری برای خوشحال بودن

ما به حساب آید. زیرا اشیاء اموری ذهنی هستند که بستگی کاملی به نگرش افرادی دارند که صاحب آنها

هستند. در برابر آن، ما در روش «سیلوا» برای خوشحال بودن، فلسفه‌ای قائل هستیم. فلسفه ما عبارت‌

است از: «لذت بردن از چیزهایی که دوست داریم، تغییر دادن یا دوری جستن از چیزهایی که دوست

نمی‌داریم و پذیرفتن و کنار آمدن با چیزهایی که ما نه نمی‌توانیم از آنها دوری بجوییم و نه می‌توانیم آنها

را تغییر بدهیم».


با بهره‌برداری از این فلسفه زندگی، که آن را در شکل «پنج قانون شادزیستن» ارائه خواهیم کرد، شما

خواهید توانست تمام مشکلات‌تان را حل و فصل کنید و یک زندگی توأم با شادمانی و خوشحالی در پیش

 بگیرید.

پنج قانون شادزیستن به قرار زیراست:


قانون اول: اگر شما چیزی را دوست دارید، از آن لذت ببرید.


این قانون در نگاه اول خیلی پیش‌پا افتاده به‌نظر می‌‌آید. شما ممکن است بگویید: «این خیلی مسخره

است. مسلماً من از چیزی که آن را دوست دارم، لذت هم می‌برم». اما، اگر شما درباره این موضوع

بیشتر فکر کنید، به این نتیجه می‌رسید که چیزهای زیادی در زندگی ما وجود دارد که علی‌رغم آنکه آنها

را دوست می‌داریم، به دلیل احساس گناه و ترس، از آنها لذتی نمی‌بریم. به‌عبارت دیگر، اگر ما هنگام

انجام کار مورد علاقه‌مان، دچار احساس گناه بشویم یا اگر از عواقب انجام آن کار، ترس داشته باشیم؛

 دیگر نخواهیم توانست از آن لذت ببریم.

 

قانون دوم: اگر شما چیزی را دوست ندارید، از آن دوری جویید.


قانون دوم هم خیلی ساده به‌نظر می‌رسد. اما با تأمل بیشتر درباره این قانون، درمی‌یابیم که افراد زیادی

 وجود دارند که سر و کارشان با یک شغل، یک شخص، یک ماشین یا یک نوع غذاست که آن را

دوست نمی‌دارند، ولی بنا به دلایلی نمی‌توانند از آن دوری جویند.

 

قانون سوم: اگر شما چیزی را دوست ندارید و نمی‌توانید از آن دوری کنید، آن را تغییر دهید.


در اینجا راه‌حل ساده‌ای وجود دارد: تغییر دادن آنچه آن را دوست ندارید. اما باید گفت همان‌طور که ما،

در دوری کردن از چیزی به‌خاطر برخی دلایل، همچون نیازهای مادی و امنیتی یا صرفه‌جویی در وقت

 ناتوان هستیم، به همین دلایل نیز ممکن است نتوانیم آن ‌چیز را تغییر دهیم.

قانون چهارم: اگر شما چیزی را دوست ندارید، نمی‌توانید از آن دوری کنید و نمی‌توانید آن را تغییر

 دهید، آن را بپذیرید.


این قانون نیز در حد یک شعار است. چگونه می‌توانیم چیزی را که دوست نمی‌داریم، بپذیریم و با آن

کنار بیاییم؟ ممکن است شما برادری داشته باشید که دائماً در کار شما دخالت می‌کند و وسایل اتاق شما را

به هم می‌ریزد، اما شما نتوانید از او دوری جویید و نصیحت‌های شما هم در تغییر رفتار او بی‌تأثیر

باشد. چگونه می‌توان با چنین افرادی کنار آمد؟ چگونه می‌توان در موقعیتی که نمی‌توان در آن شادمان

بود، به زندگی ادامه داد؟ چگونه می‌توان فردی را که با او احساس خوشحالی به انسان دست نمی‌دهد،

 پذیرفت و با او کنار آمد؟ در هرحال، اگر شما نتوانید چیزی را که دوست ندارید بپذیرید، احساس

خوشحالی نخواهید کرد، اگر شما نتوانید چیزی را که دوست ندارید، تغییر دهید یا از آن دوری جویید یا

آن را بپذیرید، مطمئناً هرگز نخواهید توانست زندگی شادمانی داشته باشید. اما نباید زیاد ناامید باشید چرا

که کلید موفقیت شما در قانون طلایی پنجم نهفته است.

 

قانون پنجم: با تغییر دادن نگرش‌تان نسبت به چیزهایی که آنها را دوست نمی‌دارید. آنها را بپذیرید.


شما همان نگرش‌تان هستید، به‌عبارت دیگر، ارزش‌ هر چیزی بستگی به نگرش شما در مورد آن دارد و

 هیچ‌چیز مطلقی وجود ندارد ـ هیچ‌چیزی به خودی خود، خوب یا بد نیست، بلکه خوب بودن یا بد بودن

چیزی، به نحوه نگرش شما به آن چیز بستگی دارد. زندگی نیز به خودی خود خوب یا بد نیست. زندگی

فقط در جریان است. بنابراین، شما با تغییر نگرش‌تان نسبت به امور زندگی، می‌توانید آن را تغییر دهید.

با مطالعه ماجرای زیر، با کاربرد قانون پنجم شادزیستن در جریان زندگی روزمره بیشتر آشنا خواهید

شد:
روزی آقایی به نام جرج، قصد خوردن ناهار در بیرون از خانه را کرد؛ اما موقعی که او برای بردن

 اتومبیلش به پارکینگ رفت، متوجه شد که سپر جلوی آن کاملاً درب و داغان شده است. به نظر

 می‌رسید، اتومبیلی که قبل از آن در جلوی اتومبیل او پارک کرده، به هنگام دنده عقب رفتن باعث چنین

تصادفی شده بود؛ اما متأسفانه آن راننده خاطی هیچ یادداشتی از خود به جای نگذاشته بود. آقای جرج،

 چنین وضعیتی را دوست نداشت و نمی‌توانست از آن دوری جوید. کاری بود که شده بود و او قادر نبود

 این وضعیت را به حالت اولیه خود برگرداند.

 

 


[ دوشنبه 90/10/12 ] [ 6:22 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 239
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 236475