سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدرسه استثنایی آزادی مشهد
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

[ چهارشنبه 88/11/14 ] [ 10:45 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

[ چهارشنبه 88/11/14 ] [ 10:44 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

[ چهارشنبه 88/11/14 ] [ 10:43 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

حکایت شیرین گور بابای چرچیل!


 


چرچیل روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر بی بی سی برای مصاحبه می‌رفت.


هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت


“آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم.”


راننده گفت: “نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را


از رادیو گوش دهم”


چرچیل از علاقه‌ی این فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد


و یک اسکناس ده پوندی به او داد.


راننده با دیدن اسکناس گفت:


“گور بابای چرچیل! اگر بخواهید، تا فردا هم این‌جا منتظر می‌مانم”


 


داستان طنزحکایت داماد و مادر زن



زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند.


یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد.



فردا صبح یک ماشین پژو 20? نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»


زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد.



داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو 20? نو هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»


نوبت به داماد آخری رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت. اما داماد از جایش تکان نخورد.



او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟ همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد.


فردا صبح یک ماشین بی ام ‌و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود که روی شیشه اش نوشته بود:«متشکرم! ازطرف پدر زنت» !!


 


پایان



[ چهارشنبه 88/11/14 ] [ 10:38 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]

فرق جالب من و رئیسم


 


وقتی من یک کاری را دیر تمام می‌کنم، من کند هستم. وقتی رئیسم کار را طول دهد، او دقیق و کامل است.


-
-وقتی من کاری را انجام ندهم، من تنبل هستم. وقتی رئیسم کاری را انجام ندهد، او مشغول است.
-
وقتی کاری را بدون اینکه از من خواسته شود انجام دهم، من قصد دارم خودم را زرنگ جلوه دهم. وقتی رئیسم این کار را کند، او ابتکار عمل به خرج داده است.
-
وقتی من سعی در جلب رضایت رئیسم داشته باشم، من چاپلوسم. وقتی رئیسم، رئیسش را راضی نگاه دارد، او همکاری می‌کند.
-
وقتی من اشتباهی کنم، من نادان هستم. وقتی رئیسم اشتباه کند، او مانند دیگران یک انسان است.
-
وقتی من در محل کارم نباشم، من در گشت‌زدن هستم. وقتی رئیسم در دفترش نباشد، او مشغول انجام امور سازمان است.
-
وقتی یک روز مرخصی استعلاجی داشته باشم، من همیشه مریض هستم. وقتی رئیسم در مرخصی استعلاجی باشد، او حتماً خیلی بیمار است.
-
وقتی من مرخصی بخواهم، باید یک جلسه دلیل و توجیه بیاورم. وقتی رئیسم به مرخصی برود، باید می‌رفت چون خیلی کار کرده است.
-
وقتی من کار خوبی انجام می‌دهم، رئیسم هرگز به خاطر نمی‌آورد.
وقتی من کار اشتباهی انجام دهم، رئیسم هرگز فراموش نمی‌کند.


 



[ چهارشنبه 88/11/14 ] [ 10:35 عصر ] [ همکاران ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 152
بازدید دیروز: 91
کل بازدیدها: 236934