|
مدرسه استثنایی آزادی مشهد 
| ||
|
بازدید امروز :92 بازدید دیروز :26 کل بازدید :232793 تعداد کل یاداشته ها : 273 103/2/10 6:3 ع |
فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی. پیرمرد از دختر پرسید: - غمگینی؟ - نه. - مطمئنی؟ - نه. - چرا گریه می کنی؟ - دوستام منو دوست ندارن. - چرا؟ - چون قشنگ نیستم - قبلا اینو به تو گفتن؟ - نه. - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم. - راست می گی؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد. چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...
[ چهارشنبه 88/12/19 ] [ 11:28 عصر ] [ همکاران ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ  |
| [قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] | ||
